• یکشنبه 28/12/1384
  • تاریخ :

ایمان مبعلی: کاشته های مرا گنجشک ها می خورند

 

به محبوب سه رنگ که می اندیشد عطری زیبا از برابرش میگذرد پسر جنوب حالا به جایی رسیده که می خواهد پیان تمام دیروزهای یشمی ، صورتی و حتی کبود را نقطه بگذارد تا شاید فردا بانام او آغاز شود . هی پسر مواظب خودت باش لطفا ایمان مبعلی تفنگدار الشعب سر بر آستان تقدیر گذاشته است . او خوب می داند حضورش درکنار راین چقدر دلگرمی می آورد اما خب انگار کاری نمی شود کرد وقتی غریبه های کروات با عینکی عجیب و غریب به دوروبر خود نگاه میکنند وتمام یاسمن ها را در قاب چشم خود جای نمی دهند . با این همه امروز فکر می کند خدا را دارد. همان خدایی که در مخمل سبز کنار شانه های او هست .

راستی راستی سرنوشت چه دارد بگوید وقتی پسر جنوب با باورهایش همه رویاهایش را سبز میکند .وقتی این مصاحبه را می خوانید به آدم عاشقی فکر کنید که هنوز هم تصور میکند کارون امن ترین جای جهان است .

توالان چند ساله ای دقیقا؟

23 ساله متولد آبان هستم .

آدمهای متولد آبان آدمهای خونگرمی هستند والبته خیلی برونگرا احساسات راهم به آن اضافه کن.

جدی

باور کن .. الشباب خوش می گذرد ایمان ؟

بالاخره هر دوره ای شیرینی های خاص خودش را دارد . الشباب در فوتبال امارات نام بزرگی ست . من فکر می کنم بازی در این تیم لااقل در این مقطع برای من خیلی خوب باشد .

ما از تمام لژیونرها این سوال مشترک را می پرسیم دور از وطن دلتنگی چه رنگی دارد ؟

آلبالویی ( می خندد )

چرا؟

شوخی کردم به هر حال دور از وطن سخت است هیچ کس دوست ندارد سرزمین مادری اش را رها کند وبرود جای دیگر اما خب گاهی کاری نمی شود کرد سرنوشت است دیگر در این دریای توفانی تو راهر جا بخواهد می برد .

اگر فلاش یک بزنیم زندگی ایمان مبعلی به جاهای جالبی می رسیم . به پس کوچه های تفتیده ایذه و خیلی چیزهایی که می شود روی آن تامل کرد راستی تو بچه چندم خانواده بودی ؟

هشتمی ما خانواده پرجمعیتی بودیم .

الان اگر بخواهیم یک تابلو از گذشته ات در دید ما قرار دهی چکار می کنی؟ فکر کن و بعد بگو

عاشق توپ بودم میمردم برای فوتبال می رفتم پشت دیوار ورزشگاه می نشستم تا یک توپ از دیوار ورزشگاه رد شود . بعد آن توپ را بغل می کردم و می بوسیدم . روپایی می زدم . عشقم این بود با توپی که بزرگترها با آن بازی می کردند مانور دهم . آن تابلویی که شما دنبالش بودید یک تابلوی کاملا سبز رنگ است توی آن همش رد پای فوتبال است جز این یادم نمی آید .

خانواده ات اصولا با درس خواندن تو بیشتر موافق بودندیا با فوتبال بازی کردنت . دوست دارم بدانم نگاه آنهابه پسری که همه رویاهایش را در زمینهای خاکی تب آلود جستجو می کرد چه بود

خب هیچ خانواده ای دوست ندارد فرزندش درس نخواند اما در مورد من یکچیزی خیلی روشن به نظر می رسید .

چه چیزی ؟

اینکه خانواده ایم به شدت علاقه ام به فوتبال پی برده بودند . پدرم همیشه می گفت من دلم روشن است این ایمان آخرش یک چیزی می شود .یکجورهایی همیشه چتر حمایت پدرم بالای سرم بود . هیچ وقت احساس نکردم یک سد بزرگ جلوی راهم هست . خب همین هم به پیشرفتم خیلی کمک کرد . بالاخره خانواده در پیشرفت یک ورزشکار نقی کلیدی ایفا می کند خانواده ای که هوای پسر ورزشکارش را داشته باشد راه را هموار کرده است .

بچه که بودی به قرمزها گرایش داشتی یا به آبی ها . توی جنوب آبی خیلی داریم تو چی ؟

من اتفاقا قرمز بود. پرسپولیس راخیلی دوست داشتم آن موقع پرسپولس یک تیم تهاجمی بود که همه را شیفته خود می کرد من هم عاشق فوتبال تهاجمی بود. فرشاد پیوس را خیلی دوست داشتم

برای همین لابد سراز پرسپولیس ایذه در آوردی لابد

دقیقا استارت کار من از همان جا خورد از تیم نوجوانانن مستقیم رفتیم تیم بزرگسالان . مربیان خیلی مرا قبول داشتندمن هم می خواستم خودم را تثبیت کنم .

چی شد پس تو استقلالی شدی . بالاخره رفتی اهواز و برای آبی های کارون توپ زدی حافظه تاریخی ما خیلی ضعیف نیست

خب مراخواستند و من هم آمدم اهواز با استقلال اهواز روزهای خوبی داشتیم . آن موقع اصلا کسی دنبال پول نبود ما فقط می خواستیم طوری توی زمین بازی کنیم که به چشم بیاییم . همینهم شد نبود نبودکه ...

که چی ؟

که فولادی ها آمدند سراغم . راستش اولش دل کندن از تیمی که برایش جان کنده بودم سخت بود اما باید می رفتم . رفتم . اتفاقا پس از آن در زندگی ورزشی ام با اتفاقات خوبی مواجه شدم .

چطور ؟

آن موقع وینگو در فولاد بود اما خب اصلا دنبال این نبود که مثلا ایمان مبعلی را کشف کنند . من هم خیلی به این قضیه خوشبین نبودم تا اینکه سرهنگ کاری کرد ایمان مبعلی ایمان شود می فهمید

منظورت آقای مناجاتی است ؟

من همه فوتبالم را مدیون سرهنگ هستم .آقامهدی خیلی برایم زحمت کشید کاری کرد من خیلی سریع خودم را نشان بدهم . شاید اگر مناجاتی شود وینگو هم هیچ وقت مراجدی نمی گرفت اما خدارا شکر پس از بازیهای جوانان آسیا وینگو دیگر دست ازمن برنداشت .بنویس تا آخر عمر سرهنگ و محبت هایش را فراموش نمی کنم .

یک اتفاقات غم انگیز هست که چند ماه قبل هم وقتی راجع به آن با توصحبت کردیم ناگهان چشمهایت نرگسی شد . حیرانی شد حق هم داری از دست دادن پدر خیلی سخت است

آره واقعا هنوز نتوانستم با خودم کنار بیایم و به خودم بقبولانم که او رفته است . مثل یاکریم پر کشید رفت .

تو آن موقع کجابودی ؟

خدا لعنت کند این شانس را بالای سرش نبودم تهران بودم تا چند روز به من نگفتند تازه وقتی فهمیدم پدر کنارمان نیست که اشکهای برادرم را دیدم باور نمی کردم تا مدتها افسرده شده بود توی خانه یک ساعت به قاب عکس نگاه می کردم و مثل باران اشک می ریختم . پدر مرده درد مرا می فهمد .

به هر حال هر مرگ اشارتی به حیاتی دیگر این را وقتی زمزمه کنی یکجورهایی آرام می شوی پدر که مرد اما زندگی هنوز برای تو نمرده است زندگی ادامه دارد

آره همینطوره این تراژیک برای همه رخ می دهد متاسفانه ولی باید صبور بود به هر حال همه مردنی هستیم دیر وزود داره سوخت و سوز ندارد

پس به مرگ زیاد فکر می کنی ؟

خیلی یاد پدرم می افتم زیر لب زمزمه می کنم مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید فکر می کنم شعر سهراب باشد واقعا که مرگ همیشه در چند قدمی ماست

این ضربات آزاد تو که شبیه یک پتک کشنده است را بیاد به حساب تیزهوشی ایمان مبعلی گذاشت یا به حساب ممارست و یا .. آخه چند سال پیش که با فرشاد پیوس مصاحبه می کردیم به نکته عجیبی اشاره کرد فرشاد گفت گل زدن توی فوتبال گاهی ژنتیکی است

درخصوص من بحث ژنتیک اینجا صدق نمی کند تنها چیزی که باعث شد کاشتهای خوبی بزنم تمرین زیاد بود در دوران وینگو شروع کردن به کاشته زدن اولش زیاد جالب نمی زدم اما کم کم راه افتادم . داشتم به جایی می رسیدم که مثال از ده تا کاشته 5 تا گل می شد .

همین جاها بود که آقای مایلی کهن آن مصاحبه تاریخی را کرد و گفت ایمان می تواند از بکام هم کاشته هایش را دقیقتر بزند . نمی دانم وقتی مایلی کهن آن حرف را زد پای تلویزیون چه حالی پیدا کردی ؟

آن حرفها را آقای مایلی کهن بعد از بازی با ژاپن زد . آنجا من یک کاشته زدم که به دل خیلی ها نشست . آقای مایلی کهن البته همیشه به من لطف داشته اند .ایشان خوب میداند چطور استعدادها را شکوفا کند و در جوانگرایی تبحر دارد . من قابل آن حرفها نبودم.

فکر می کنم بزرگترین حامی تو در این سالها همین آقای مایلی کهن باشد هر وقت آمد توی نود خلاصه یکجورهایی حرف از شما زد

آره واقعا حاجی همیشه بزرگترین حامی من بوده البته بگوویچ هم زحمات زیادی برایم کشید و نمی شود این مسئله را فراموش کرد .

حال الان فکر می کنم تفنگداری با این کاشته های دبش چرا پشت دیوار تیم ملی مانده است ؟

نمی دانم شاید کاشته های مرا گنجشک های می خورند ( می خندد )

دوست داری در جام جهانی باشی ؟

کدام بازیکن از بازی در جام جهانی بدش می آید منتهی باید شرایطش فراهم باشد . من هم دوست دارم به عشق وطن به آلمان هر چه دارم رو کنم ولی وقتی مربیان تیم ملی دوست دارند من نباشم کاری نمی شود کرد می شود ؟ بگذریم اصلا

اگر از تو بپرسیم بهترین شهر دنیا کجاست چه جوابی می دهی ؟

می گویم همان ایذه خودمان قربان گرمایش قربان آدمهای بامعرفتش . همه دنیا را با شهرم عوض نمی کنم

تو فکر می کنی سوپر استار امروز فوتبال ایران چه کسی است . دوست دارم خودت را نگویی لااقل

ازمن بهتر هست علی کریمی فوق العاده است . اگر خودش باشد و بگذارند توفان می کند توی مونیخ هنر علی را از او می گیرند . البته این خاصیت فوتبال ماشینی آلمان است .

عاشق هم شدی ایمان ؟ راست بگو

نه اما شاید یک روز شدم .عشق بدون آنکه فکرش را بکنی سراغت را می گیرد

دوست داری با چه جمله ای مصاحبه را تمام کنیم ؟

من دلم برای وطنم می تپد هر جا که باشم

منبع تبیان 


دسته ها : ورزشی
چهارشنبه بیست و هفتم 6 1387
X